هدف «ژان ژیونو» از خلق این اثر، بیدار ساختن عشق ما انسانها به درخت، و یا به بیان دقیقتر به درختکاری بوده است.
در این کتاب او سرگذشت چوپانی را روایت میکند که سالهای آخر عمرش را به افشاندن بذر و نشاندن درخت بر روی تپههلای نواحی «پرووانس» میگذراند که بر اثر بهرهکشی بیرویه انسان به برهوتی محض تبدیل شده است. درختان دوباره روییده و زندگی دوباره به این سرزمین بازمیگردد. این داستان تمثیلی آموزنده و دلپذیر است درباره حفظ محیط زیست، یعنی خردورزیدن.
زمانی خصلت واقعا استثنایی شخصیت یک انسان بر ما آشکار میشود که بهیاری بخت بتوانیم سالیان متمادی ناظر بر اعمال او باشیم. اگر رفتار او بری از هرگونه حس خودخواهی بود، اگر پیرو اندیشهای بود که نشان از سخاوتی بیمانند داشت، اگر دانستیم که هرگز در زندگی انتظار پاداش نداشته است و مهمتر از همه، اگر نشانههایی ماندنی به رسم یادگار از خود بر روی این کره خاکی بر جای گذاشت، در این صورت بیآنکه ترسی از قضاوت نادرست، گریبانمان را بگیرد، میتوانیم باور کنیم که در مقابل شخصیتی فراموش نشدنی ایستادهایم.