استانبول تا عصر روز ۱۵ جولای واقعا زیبا و آرام بود. حداقل برای من که عاشق تاریخ بودم و در قلعهها و بناهای استوار استانبول تاریخ را لمس میکردم این شهر تا این اندازه افسون کننده و زیبا به نظر میرسید. درست همان هنگام که من در جادوی آفتاب آن روز استانبول مسحور شده بودم، کودتا شروع شده بود و من در خانه از طریق اینترنت متوجه این موضوع شدم و باور نکردم چیز جدیای باشد. تا وقتی که صدای جنگندههای اف ۱۶ را بالای سر خانه شنیدم، باور نمیکردم که کودتا شده است و این صداها وحشتناک بودند. خانه من جایی نزدیک به توپکاپی بود، قلب تاریخ استانبول که روزی سلاطین فاتح عثمانی آن را بنا نهادند. جنگندهها با ارتفاع پایین از بالای سر خانه پرواز میکردند و استانبول از هیاهو میلرزید. صدای جنگندهها وحشتناک بود. وحشتناک به معنی واقعی کلمه.