آنچه ميخوانيد فصلي از كتاب خاطرات صحرا 1 نوشتة آريل دورفمن است. اين كتاب سفرنامة اوست به منطقة كويري شمال شيلي كه به نورته گرانده موسوم است و زماني، در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم به سبب وجود معادن نيترات كه در آن دوران بازار پر رونقي داشت به سرعت آباد شد و شهرها و آباديهاي بسيار درآن پاگرفت و جهانگردان از هرسو به ديدار آن شتافتند. اما شكوفايي اين منطقه با كسادي بازار نيترات به پايان رسيد و از آن همه شكوه و تجمل چيزي برجا نماند. البته اين منطقه از حيث باستانشناسي و انسانشناسي نيز اهميت دارد و نشانههايي از ديرينهترين سكونتگاههاي انسان اولية امريكاي لاتين در آنجا يافت شده است. اما دورفمن در ميان ويرانه هاي قرن گذشته در پي چيز ديگري هم هست. اصلاً چنان كه خود ميگويد به هواي چيز ديگري به اين سو كشيده شده و آن خاطرة دوست عزيزي است كه او ميداند در يكي از شهرهاي اينجا در جريان كودتاي پينوشه (1973) تيرباران شده. دورفمن به دنبال اين دوست، يا بهتر بگوييم در پي خاطرة او و استخوانهاي او به اين برهوت شتافته. زيرا دژخيمان پينوشه حتي از نشان دادن گور فِرِدی به همسر و ياران او خودداري كردهاند. در جستجوي فِرِدی چيزي بيش از بازگويي خاطره و افسوس خوردن بر مرگ انساني مبارز است. اين نوشته بازنمايي دوران وحشت نيز هست، دوراني كه بسياري از آرزوها را به خاك كرد و فرصتهايي را از ميان برد كه ديگر تكرار نخواهد شد. دورفمن تاكنون دو كتاب و چندين مقاله دربارۀ كودتاي 1973شيلي نوشته. گويي اين كابوس سي ساله هنوز او را رها نميكند. اما شايد اين نيز باشد كه او بيم آن دارد كه مردم شيلي - مثل خيلي مردم ديگر - اين رويداد هولناك را فراموش كنند، زيرا ميداند ملتي كه به فراموشي خو كرده بايد هرلحظه منتظر تكرار فاجعه باشد. از اين روست كه او بارها دربارة اين كودتا و عاملان آن اين گفتة هوشمندانه را تكرار كرده است: ميبخشيم اما فراموش نميكنيم.
نكتهاي دربارة عنوان اين نوشته. عنوان اصلي اين فصل Finding Freddy ، داراي ايهامي است. يعني از يك سو به تلاش نويسنده براي يافتن فِرِدی، يا بهتر بگوييم نشانههايي از فِرِدی و درنهايت گور فِرِدی، اشاره دارد و از سوي ديگر به اين گفتۀ مكرر نويسنده كه در جريان اين جستجو به شناخت بيشتر يا كشف دوبارة فِرِدی رسیده است. مترجم عنوان در جستجوي فِرِدی را با علم به اين ايهام انتخاب كرد و اميد كه رسانندة معني باشد.
عبدالله کوثری